به وبلاگ گل پسرام خوش اومدین
پسرایی عزیز تر از جانم من در چشمهایی شما
کتاب های زندگی را میخوانم وهر بارکه مژهای
شمابه هم میخوردیک صفحه از زندگی شیرین با
شما را برایم ورق میزند.
دوستون دارم امیدوارم آینده ای روشنی در انتظارتان
باشد.
شکموی مامانی
محمدمعین و شیطنت ! هروقت رو اجاق گاز غذا میبینه بدو بدو خودشو میرسونه تماشا میکنه الهی من فداش شم ...
نویسنده :
مامانی
17:23
شمال 92
سلام دوستان یه چند تا عکس یادگاری معیدواسب سواری محمد معین و معید در حال دیدن حیوانات باغ وحش محمدمعین و سوار شدن به کالسکه ودیدن اسب با تعجب معیدوپوشیدن لباس محلی وای خدایا چه قدر خوشگل شده بودی پسرم مخصوصا با اون تفنگ سر پر مامانی فدات شه محمدمعین هم فقط دنبال جایی که بدو بدو کنه اینم یه عکس خوشگلو موشگل از پسر گلم ...
نویسنده :
مامانی
20:39
مشهد92
نقاشی
معیددرحال نقاشی کشیدن معید دست کرد در کیفش جعبه مدادرنگی رابیرون کشید تویی جعبه مداد رنگ آبی بود پسرم کشیدآسمان آبی را تویی آن آبی زلال کشید کفتری آزاد را پرکشان بود ساده وزیبا زرد برداشت در آسمان دلش باز خورشید بی بدیل کشید آن که نورش به هرکجا رسید گل وبوته دوباره میخندید ونگاهی به جعبه میانداخت ونقاشی میکشید دوستای گلم اینم یه چندتا عکس خوشگل از نقاشی های پسرم پسرم خسته نباشی &n...
نویسنده :
مامانی
23:01
ادای من
این هم من در حال ادا در اوردن واسه داداشی بچه ها بهم نخندین باشه اینم عکسمون ...
نویسنده :
مامانی
13:01
بالماسکه
سلام بچه ها خوبین ما اومدیم دوباره  ...
نویسنده :
مامانی
12:44
منو بابایی
من دارم کتاب میخونم
به نام مهربان ترین ها یکی بود یکی نیود زیر گنبد کبود هیچکس نبود امروز میخوام یکی از کتاب داستان هایی که محمد معین دوست داره رو واستون بنویسم امیدوارم که خوشتون بیاد بچه ها کی از گرگ بد گنده میترسه؟ محمد کوچولویی من نمیترسه شجاعه اینم داستان آقا گرگ تنها گرگ بد گنده تنهایی تنها بود.او هیچ دوستی نداشت.با خودش فکر کرد:چرا من هیچ دوستی ندارم؟ الان بقیشو میگم شاید چون هیکلم بزرگ ترسناکه !یا شاید هم گرگ بدی هستم. گرگ بد گنده با خودش گفت: باشد .از این به بعد دیگه کار بدی نمیکنم .دلم میخواد گرگ خوبی باشم اینطوری حتما دوست پیدا میکنم خانم غازه وجوجه...
نویسنده :
مامانی
1:29